اسم «اوستا»(Avesta) مانند کلمه «زردشت» در زبان پارسى اشکال و صور گوناگون دارد چون: استا (1) ، اویستا (2) ، بستاق (3) ، ایساق (4) ، ایستا (5) ، آبستا (6) ، است (7) ، افستا و ایستا; (8) از همه معروفتر در فرهنگهاى فارسى معاصر، «اوستا» است . در تاریخ طبرى و مسعودى و دیگر مورخان اسلامى «بستاه» (9) ، «ابستاق» و «افستاق» ضبط شده است. (10) در معنى این کلمه نیز دانشمندان توافق ندارند (11) بعضىها آن را به معنى «پناه» و برخى به مفهوم «دانش و معرفت» عدهاى به معنى «متن» و دیگران عقایدى دیگر، ابراز کردهاند; اما امروزه آنچه طرفدار زیادى دارد آن است که کلمه «اوستا» به معناى اساس و متن اصلى است. (12) «اوستا» مجموعه متون مذهبى زردشتیان، هر جا که ذکر شده با لفظ «زند» و «پازند» ردیف شده است و باید دانست که «زند» تفسیرى استبراى «اوستا» که به زبان پهلوى به دست «زردشت» نوشته شده و «پازند»نیز شرحى براى «زند» است. به اصطلاح، شرح شرح است که به وسیله خود «زردشت» نگاشته شده است و بعد از «زردشت» توسط علماى زردشتى شرح و تفسیرى بر شروح «اوستا» نگارش یافته که آن را «بارده» مىنامند. «اوستا» کهنترین نوشته ایرانیان است، تمام اختلافات و اشکالات و تضادهاى فراوانى که درباره افسانه «زردشت» موجود است همه آنها به اضافه اشکالات دیگر در باره «اوستا» نیز به چشم مىخورد. یکى از موارد مبهم، تاریخ نگارش «اوستا» است که بستگى به تعیین زمان «زردشت» دارد اما از آنجا که هنوز هیچ یک از مورخان و دانشمندان ومستشرقان نتوانستهاند زمان زردشت را با دلایل تاریخى وقطعى ثابت کنند، لذا تاریخ و قدمت اوستا نیز نامعلوم مانده است; به قول ابراهیم پور داود: اگر بر فرض تاریخ سنتى 660قم رستباشد آن وقت اوستا بعد از «ریک دید» برهمنان و «تورات»یهودیان، کهنترین کتاب دنیاست. (13) دست کم تا ده سده پیش از مسیح مىرسد. (14) مستشرق معروف«هلاندى تیل» مىنویسد: زمان اوستا را پایینتر از 800 سال پیش از تاریخ نمىتوان قرار داد. (15) و حتى از حیث تحقیقات لغوى: تمام قسمتهاى این کتاب در یک زمان و به دستیک تن نوشته نشده و لااقل در سه مرحله متوالى گرد آمده است. «کاثاها» کهنترین بخش اوستا بهشمار مىآید و گویند سروده خود «زردشت» است و قدمت آن تا به زمان وى یعنى سده دهم پیش از مسیح مىرسد اما دیگر بخشهاى «اوستا» در زمانهاى دیگر و به دست کسان دیگر نگاشته و بسا چیزها که در آغاز با آیین «زردشت» ناسازگار بوده بعدها در آن راه یافته است. (16) بسیارى از دانشمندان و محققان اروپایى از قبیل «آبه فرامسواز»Adde Framcais معتقدند که اوستا تا سده ششم ویا هفتم میلادى تا زمان ساسانیان همچنان سینه به سینه حفظ شده و در آن زمان به کتابت درآمده و با خط اوستایى که اختراع همان زمان است کتابتیافته. (17)
گویند: اوستا را گشتاسب یا دارا پسر دارا در دو نسخه بر 120 هزار پوست گاو با مرکبى از طلا نویسانده، یکى در نجشاییگان و دیگرى را در خزانه استخر گذارد و چون اسکندر قصر شاهان را آتش زد، نسخه آخرى بسوخت ونسخه اولى را هم از گنجشاییگان بیرون آورده امر کرد آنچه که راجع به طب و نجوم بود به یونانى ترجمه شود و پس از آن، آن را بسوخت و اوستاى زمان ساسانیان در قرون بعد، از سینهها جمع آورى شد. توضیح آن که پس از آن اختلالى بزرگ در امور دینى ایرانیان مانند امور سیاسى پدید آمد و اوضاع چنین بود تا اینکه بلاش شاه اشکانى امر به جمعآورى آوستا از سینهها و تدوین آن کرد، ولى این کار در زمان اردشیر اول بابکان به دستیارى مؤبدى «تن سر» نام، انجام شد. شاپور اول ساسانى آنچه را که به طب و نجوم مربوط بود از هند و یونان جمعآورى کرده به این آوستا بیفزود. بعد در زمان شاپور دوم ساسانى آذر بد یسر مهر سپند ثابت کرد که این آوستا صحیح است و از این به بعد به حکم شاپور مزبور این آوستا قبول عامه یافت (صحت کتاب را مؤبد مزبور بدین وسیله ثابت کرد که فلز گداخته روى قلب او ریختند و اثرى در وى نکرد). (18) از این روایتبرمىآید که آوستایى که در زمان گشتاسب یا دارا - معاصر اسکندر - جمعآورى شده بود و در زمان اسکندر از میان رفته و بعد، که خواستهاند جمعآورى کنند از سینهها جمعآورى کردهاند. (19) مؤلف کتاب «ایران در عهد باستان» مىنویسد: کتاب اوستا در آغاز امر، پیش از حمله اسکندر، کتابى عظیم بوده است«پلینوس:Palinus » مورخ رومى که در قرن اول میلادى مىزیست،
صحفه2 مىنویسد که هرمى پوسHermi Puas مورخ یونانى براى شرح عقاید زردشت از کتاب او که در بیست مجلد و حاوى صد هزار بیتبوده، استفاده کرده است در صورت صحت این مدعا، اوستا کتاب بزرگى بوده است». (20)
مورخان اسلامى نیز از عظمت و بزرگى این کتاب یاد کرده و نوشتهاند که اوستاى دوره هخامنشیان به خط زرین بر روى 12000 پوست گاو دباغى شده نوشته شده بود. (21) مسعودى و جمعى دیگر از مورخان اسلامى نقل کردهاند که: اسکندر بعد از فتح استخر «تخت جمشید» این کتاب و سایر آثار دینى زردشتیان را ضمن سوزاندن مراکز مهم از جمله بایگانى جمشید به سوزاند بعد از آن که مطالب علمى آن را از طب و نجوم و فلسفه به یونانى ترجمه کرد وبه یونان فرستاد. (22) در روایات دینى زردشتیان نیز به این حقیقت تصریح شده است: ویشتاسب دستور داد تا دو نسخه از این کتاب اوستا را نوشتند یکى از آنها را هنگامى که اسکندر در قصر «پرسپولیس» آتش افکند و نسخه دیگر را یونانیان فاتح با خود به یونان بردند و آن را ترجمه کردند. (23) و در نامه «تن سر» (هیربدان هربد) شاه طبرستان (مازندران) نیز بدان اشاره شده، آنجا مىنویسد: «میدانى که اسکندر کتاب دین ما، دوازده هزار پوست گاو به استخر به سوخت» و نیز در یکى از آثار زردشتیان درباره کتابخانه برگهاى اوستا مطالبى استبدین مضمون: «زند» اوستا که در روى پوستهاى گاو به خط زر نوشته شده بود در استخر پایگان بود در دفترخانه، اهریمن پتیاره شوم، اسکندر بد کنش را بر آن داشت که آن را بسوزاند». (24) بدین جهت در روایات اصلى زردشتى از اسکندر به عنوان «اسکندر ملعون رومى» یاد شده است که به خواهش یک زن پلید سبب کشتار و باعث از بین رفتن کتب مقدس زردشتى و ویرانى تخت جمشید گردید. بدین ترتیب طبق تصریح خود زردشتیان و مورخان در سال 330 قبل از میلاد متن اصلى کتاب زردشت از بین رفته و در سال 226 بعد از میلاد اردشیر بابکان امر به تدوین آن نموده استبه این معنى زردشتیان بیش از 550 سال کتابى نداشتند مگر اینکه به قول پورداود در سینه فناپذیر پیروان زردشت محفوظ مانده بود؟! (25) از «دارمستترDasmesteles »نویسنده کتابza..d Avesta نقل شده که تمام اوستا بعد از تسلط اسکندر به ایران و آتش سوزى او، در فاصله قرن اول تا قرن چهارم میلادى نوشته شده بعدها یکجا گردآورى گردیده است. (26) پورداود در این باره مىگوید: «آنچه در سنت زردشتیان و آنچه عموما در کتب پهلوى مسطور است این است که اوستاى هخامنشیان را اسکندر به سوختبه خصوص مندرجات «دینکرد» راجع به اوستا بسیار مهم است از حیث مطالب سرآمد کتب پهلوى است، صراحتا مىگوید: اوستایى که در دست داریم آن کتاب مقدس قدیم نیست تا به آن اندازهاى که مؤبدان عهد ساسانى کلام مقدس را در حافظه داشتند همان اندازه جمعآورى شد». (27) صاحب نظران و محققان مىگویند: اوستاى هخامنشیان به 21 کتاب منقسم مىشد و داراى 815 فصل بوده است و در عهد ساسانیان وقتى که به جمع آورى اوستاى پراکنده پرداختند فقط 348 فصل بهدست آمد که آن را هم به 21 نسک تقسیم کردند. (28) دانشمند انگلیسى «وستWest » 21 نسک ساسانیان را به 345700 کلمه تخمین زده (29) و زند(گزارش پهلوى) آن 2094200 واژه برآورد شده. و از این جمله امروزه 83000 کلمه در اوستاى فعلى موجود و بقیه از بین رفته است. (30) کیخسرو مؤلف «فروغ مزدیسنى» که خود زردشتى است مىنویسد: «جاى هیچ بحث نیست که در عصر اسکندر در استخر فارس کتابخانه بزرگ و معروفى شامل همه قسم کتب دینى و دنیوى روحانى وجسمانى وجود داشته که اسکندر یا از روى غیظ یا غرض و عناد یا در حال مستى امر به سوزاندن آنها کرد. سپس اضافه مىکند پس از آن که کتابخانه به امر اسکندر سوخته شد دورهاى پیش آمد که 550 سال امتداد پذیرفت و در آن مدت تمام اغتشاش و بىسیاستى و بىترتیبى در امور مملکت دارى بوده وبعد از این دوره به امر سلاطین ساسانى رقعات باقى مانده از کتب زردشتبه هم جمع آمد و صورت کتابى پذیرفت». (31) «جان ناس» مؤلف «تاریخ جامع ادیان» مىنویسد: کتاب زردشتیان اوستاست و آن مجموعهاى مىباشد که کم و بیش از مطالب مختلف بدون ارتباط و التصاق با هم آمیخته شده و در حقیقتباقى مانده از مجموعه بزرگترى از یک ادبیات باستانى و کهنسال است که قسمت عمده آن از میان رفته و نابوده شده است». (32) کوتاه سخن آن که کسانى که «زردشت» را پیغمبر مىدانند حتى یک برگ از اوستا که سلسله سند آن به زردشتبرسد در نزد آنان یافت نمىشود. مىگویند اوستا رقعه رقعه و سطر سطر از کلمات منسوب به زردشت جمع آورى شده است و نمىدانند که اینها چگونه با یکدیگر مربوط مىباشند و حتى بجز «گاتها» بقیه را نمىتوان به زردشت نسبت داد. چنان که پورداود تصریح کرده است «اوستا که در سینه فنا پذیر پیروان آیین مزدیسنا و یا روى چرم ستوران و کاغذ سستبنیان نقش بسته بود از آسیب روزگار محفوظ نماند از نامه باستان با آن همه بزرگى که داشت امروز فقط 83 هزار کلمه در اوستاى کنونى به یادگار مانده و نه به خط اصلى و نه به ترکیب و ترتیب دیرین. (33) «بررسى سیستماتیک اوستاى متاخر، این واقعیت را مسلم مىسازد که غیر از گاتها آنچه به نام ادبیات زردشتى تاکنون به دست آمده قابل اعتماد نیست. درجه انحراف این نوشتهها از پیام زردشت رابطه نزدیک با قدمتشان دارد و هر قدر به منبع صحفه3نزدیکتر و قدیمىترند تقریبا «به همان نسبت نیز خالصترند، با پیشرفت دانش بشر و توسعه تمدن و تجارب علمى نه تنها از خرافات اوستا کاسته نشده بلکه دائما نیز بر آن افزوده شده است...». (34)
این وضع محکمترین و مهمترین مدارک آیین مزدیسنا، یعنى کتاب «اوستا» است و از اینجا معلوم مىشود که اساس آیین زردشتى تا چه اندازه بر اساس حقیقت استوار استیعنى «اوستا» که خود قرارگاهى ندارد با این وصف زیربناى تمامى معتقدات و مبانى زردشتى قرار گرفته استبه قول معروف: «خانه از پاى بست ویران است» . با توجه به آنچه گذشت، معلوم مىشود حرف مؤلف کتاب «تمدن ایران باستان» زردشتى متعصب در این باره چه قدر واهى و بى اساس است این به اصطلاح محقق! درباره اوستا این چنین اظهار نظر مىکند: «در میان تمام کتب مقدس، اوستا تک و بىهمتاست. هنوز در هیچ کجا و در هیچ قرن، چنین مشعل فروزانى برافروخته نشده است هیچ کتاب مقدس به اندازه اوستا تاثیر مثبت در خلاقیت و بهبود وضع زندگى یک ملت نداشته و هیچ کتابى تا این اندازه در سایر کتب مقدس تاثیر ونفوذ نکرده است. ولى از سوى دیگر، هیچ کتاب مقدس به اندازه «اوستا» مورد حمله دشمن قرار نگرفته و هیچ کتابى به اندازه این کتاب دلاورانه نجنگیده است. همین پایدارى و استقامت اوستا در طول قرون اصالت آن را ثابت مىکند». (35) از اوستا، کتاب بسیار فرسوده و پوسیده زردشتیان این چنین یاد کردن و آن را بر تمام کتب مقدس آسمانى، خاصه قرآن مجید، ترجیح دادن، براى شخصى چون مؤلف کتاب«تمدن ایران ساسانى» آیا بىخبرى از تاریخ است؟! یا عوام فریبى، و جعل تاریخ؟! آرى به قول شاعر: چون شود اندیشه شخصى خراب ناسره آید به چشمش زرناب خوبست در اینجا نظریه «ادوارد براون» را نیز بدانیم: او در کتاب خود ضمن بحث از اوستا و اینکه آیا اوستاى واقعى باقى استیا از میان رفته است چنین به سخن خود ادامه مىدهد: اوستا متضمن اصول عقاید شخص شهیرى مانند زردشت و محتواى احکام آیین دنیاى قدیم است . این آیین زمانى، نقش مهمى در تاریخ جهان بازى کرده و با این که عده پیروان آن امروزه در ایران ده هزار و در هندوستان بیش از نود هزار نیست... معذلک در وصف اوستا نمىتوان گفت کتابى دلپسند یا دلچسب است. درست است که تفسیر بسیارى از عبارات محل تردید است و هرگاه به مفهوم آن پى برده شود قدر و قیمت آن شاید بیشتر معلوم گردد، لکن این نکته را مىتوانم از طرف خود بگویم که هرچه بیشتر به مطالعه قرآن مىپردازم و هرچه بیشتر براى درک روح قرآن کوشش مىکنم بیشتر متوجه قدر و منزلت آن مىشوم ، اما بررسى اوستا ملالت آور و خستگى افزا و سیر کننده است، مگر آن که به منظور زبانشناسى و علم الاساطیر ومقاصد تطبیقى دیگر باشد». (36)
اساس و بنیان هر دین و آیینى، به معنى اخص کلمه در خداشناسى و الوهیت آن آیین مستتر و پنهان است. در اسلام، براى مثال، بایستى گفت که شکل نهایى ربوبیت و خدایى از لحاظ مفاهیم مجرد، در یک قالب مستحکم و استوار توحید بیان شده است. شرق شناسان بزرگ اروپایى که براى نخستین بار با کار توانفرسا و از خود گذشتگى تا پاى جان، راز و رمز اوستا و خط و زبان آن را گشوده و ترجمه کردهاند آیین مزدیستى را مبتنى بر توحید ندانستهاند. در جهان تا پیش از ترجمههاى اوستا، توحید مطلق مترادف بود با دین اسلام. اما پس از دوران نخست ترجمههاى اوستا، تا نزدیک به 150 سال پیش، زردشتیان هند و پس از آن ایران، خواستند از این ویژگى اسلام سود جویند و خود را نخستین پیروان یکتاپرستى در جهان معرفى کنند. از این جا بود که دستبردهاى ناشیانهاى در ترجمه اوستا زدند و به تعبیراتى دور از عقل و فهم اقدام کردند و در این زمینه هم شایعات بسیارى پراکنده ساختند که خاورشناسان اروپایى مغرض و بىسواد و دشمن ایران وسابقه فرهنگى ایران بوده و نوشتههاى آنها عارى از حقیقت است. و جدا که کار تحریف زردشتیان به تکذیب قسمت زیادى از اوستا منجر شد. اوستاى کنونى به شش قسمت تقسیم مىشود:
1. «گاثاها» یا سرودهاى «زردشت» کهنترین بخش «اوستا» است . این بخش خود پارهاى از «یسنا» است که چون سروده خود «زردشت» است ویژگى دارد و همواره جداگانه از آن نام برده و در دفتر جداگانه نوشتهاند. از آن گذشته «گاثاها» شعر است و زبان آن با زبان دیگر بخشهاى «اوستا» و دیگر پارههاى «یسنا» در آهنگ و در واژهها و شیوه نگارش یکسان نیست و بسى کهنتر از آنهاست. هر یک از بخشهاى «یسنا» را یک «ها» یا «هات» مىنامند و «گاثاها» هفده «هات» از 72 «هات»، «یسنا» را در بردارد.
صحفه 4 2. «یسنا» یکى از کهنترین بخشهاى نامه مینوى «اوستا»است که 72 بخش دارد و از هر یک از این بخشها را در اوستا( haiti) و در پهلوى و فارسى «هات» یا «ها» مىگویند گفتیم که «گاثاها» هفده «هات» از 72 «هات»، «یسنا» است. یسنا سرودهاى ستایش دین که دربردارنده موضوعات گوناگون و مختلفى مىشود.
3.«یشتها» واژه «یشت» در معنى با «یسنا» یکسان است و تنها فرقى که دارد این است که «یسنا» به معنى ستایش و نیایش به طور کلى و «یشت» به معنى ستایش و نیایش ویژه ایزدان و امشاسپندان است. بخش «یشتها» شامل 21«یشت» است که نام بیشتر آنها از نام ایزدانى که سى روز ماه به نام آنهاست، گرفته شده و در ستایش و نیایش آن ایزدان استبه اصطلاح سرود است درباره ایزدان یا فرشتگان یا بهتر بگوییم: خدایان غیر از اهورا مزدا! 4. وندیداد، یا تلفظ صحیح آن «ویدیودات» نام از اوستاست که در بیشتر پارههاى آن از دستورها و قانونهاى زندگى فردى و همگانى مردمان گفتگو مىشود و به دیگر سخن وندیداد بخش«فقهى» اوستاست و خواننده را با احکام فرعى آیین «زردشت» که در کارهاى روزانه به کار مىآید، آشنا مىسازد که ظاهرا سالمترین قسمت اوستاست که باقى مانده و محتواى آن شامل 22 فصل است. 5. ویسپه رد، یا «ویسپرد» بخشى از نامه کهن اوستاستشامل سرودهاى کوتاهى در ستایش ایزدان و پاکان و پارسایان و همه پدیدههاى نیک و ستودنى آفرینش است و آن 24 فصل است و کتاب مستقلى نیست و از سایر قسمتهاى اوستا جمع و تدوین شده است. 6. خرده اوستا یا «اوستاى کوچک» که کتاب ادعیه و اذکار زردشتیان مىباشد و این کتاب به کوشش پور داود به فارسى درآمده و 8 بخش دارد. (37) زردشتیان هفده فصل از «یسنا» را «کاثاها» مىنامند و آن از لحاظ زبان و مسایل و مفاهیم مندرجه و سنت متمایز از سایر فصول است. هرکجا به کتابهاى زردشتیان انتقاد مىشود مىگویند فقط گاثاها از گفتههاى پیغمبر زردشت است و هر چیزى که در گاثا نباشد از اوستا و تعالیم و شرایع زردشت نمىباشد. حال ملاحظه مىشود که کار تحریف را، حتى به تکذیب قسمت عمده اوستا مىکشانند، در حالى که سنن و مدارک قدیم زردشتى از قرن سوم، نشان مىدهد که معنى جامع اوستا، شامل همه اوستاى موجود مىباشد اینک به بحث «خداشناسى در اوستا» مىپردازیم.
اوستا منشا تضاد و تناقض
در اینکه زیربناى تعالیم زردشت چیست «ثنویت» یا «پلى تئیسم» (چند خدایى) یا احیانا «توحید» و یگانه پرستى؟ در این باره نیز میان محققان و صاحبنظران اختلاف وجود دارد. باید دید علت این همه اختلافات درباره اصول دین زردشت در میان دانشمندان از چیست؟ در مرحله نخست منشا این اختلافات خود «اوستا» است چه اینکه طبق تحقیقات اوستاشناسان «اوستا» از سه نوع افکار و عقاید مختلف و متضاد حکایت دارد: 1. بیشمار پرستى،2. ثنویت، دوگانه پرستى، 3. توحید یگانه پرستى. دانشمند فرانسوى دکتر هارلز بعد از نقل اقوال مختلف درباره عقاید زردشت، مىنویسد: «... در اوستا عقیده بر تعدد خدایان مبنى بر طبیعت پرستى یا «ناتورالیسم» و سپس ثنویت و دوگانه پرستى وبالاخره وحدت و یکتاپرستى همه جا جلوهگر است و این اختلاف در عقاید زردشت در هر یک از جزوات اوستا بلکه در هر فصلى از فصول آن دیده مىشود وحدت پرستى وقتى جلوه بیشترى دارد که از خدایان به عبارت «مزدا آفرید» یا «مزداداتا» تعبیر مىشود و این وحدت پرستى در کتاب «گاثها» عمومیت دارد اما کتاب «وندیداد» از دوگانه پرستى و ثنویت زردشت و فصول «یسنا» از طبیعت پرستى وى حکایت مىکند پرستش خدایان متعدد در «یشتها» بیشتر نمایان است. (38) البته از آن جایى که جزوات اوستا مربوط به زمان واحد و یا هیئتى از نویسندگان نیستبلکه این کتاب پراکنده در زمانهاى مختلف و شرایط متفاوت به وسیله نویسندگان متعدد فراهم شده است، بدین جهت تضاد و تناقض در آن قهرى است. دانشمندانى که در باره عقاید زردشت اظهار نظر کردهاند طبق سلیقه و نیتخاصى که دارند، قولى را انتخاب نموده و هر باب و فقره و جملهاى را که بر خلاف نظریه خود دیدهاند، در صدد تاویل و توجیه و احیانا تحریف آن بر آمده وکوشیدهاند مطالب این کتاب را به اصل و اساس واحد مربوط سازند. در صورتى که این کار، کار درستى نیست ، زیرا از مطالعه در مندرجات اوستا مىتوان سه نوع عقاید و افکار بهدست آورد که هر سه با یکدیگر متخالف ومتضاد هستند و محققان بىجهت در صدد برآمدهاند هر سه عقیده را بر اساس منشا واحد تعبیر و تفسیر نمایند. اگر ما اوستاى ساسانى را در این باره ملاک قرار دهیم بدون تردید باید گفت زردشتبه یک لحاظ «ثنوى» مذهب است و به دو مبدا و منشا قایل است و به یک لحاظ دیگر مشرک بوده و خدایان متعدد و بیشمارى را قابل ستایش و نیایش دانسته است این دو مطلب به طور وضوح از ابواب مختلف اوستا فهمیده مىشود.
در کتاب اوستا دو واژه به طور مکرر استعمال شده است: یکى «خوداتا:Khudata و دیگرى مزدا داتا Mazda-duta و این واژه مىرساند که از دیدگاه آیین زردشتى موجودات عالم به دو قسمت اساسى تقسیم شده است: اولى به معنى خود آفریده صحفه 5 و دومى به معنى مزدا آفریده واژه «خوداتا» را «دارمستتر» چنین معنى کرده است: خوداتا در دین زردشت هم هر چیزى است که از قانون اختصاصى خود پیروى نماید و منوط و وابسته به غیر نمىباشد و در تفسیر پهلوى عبارت از چیزى است که در انجام کارهاى خود یا در خویشکارى بىنیاز از غیر باشد. (39) «دهارلز» دانشمند فرانسوى مىنویسد: موجودات جهان در اوستا به دو دسته تقسیم شدهاند یکى خوداتا به معنى و چیزى که قانون وى در خود او است و دیگرى چتیداتاGtidhuta به معنى مخلوق و آنچه از قانون آفرینش پیروى مىکند. (40) بنابراین هرکجا لفظ «خوداتا» استعمال شده به معنى سرمدى و خود آفریده و بىنیاز از خالق و آفریده مىباشد مثلا عبارت «آنا گرارو کائو یاروشائو» همه جا با لفظ «خوداتا» آمده است و به معناى روشنایى بىپایان خود آفریده است. (41) در «وندیداد» از قول زردشت نوشته است:«مامىستاییم روشنایى سرمدى خود - آفریده را». (42) از مطالعه در مندرجات اوستا خود آفریدههاى زردشت را مىتوان در چهار قسمتخلاصه کرد: 1. روشنایى بىپایان، 2. فضا یا مکان، 3. زمان یا زروان، 4. تاریکى یا ظلمت. این ذوات از خود پدید آمدهاند و هرمز یا آهورا مزدا در خلقت و آفرینش آنان هیچگونه دخالتى نداشته است. مثلا «آسمان» و «زمان» مقید به صفت طویل و دراز در اوستا خود آفریده معرفى شدهاند چنان که مىگوید: «آسمان خود آفریده و زمان بىحد و طویل را مىستاییم» (43) ودر جاى دیگر مىگوید: «آسمان خود آفریده و زمان بیکران و خود آفریده رامىستاییم». (44) خدایان مخلوق اهورا مزدا: این خدایان هر چند خود مخلوق آهورا مزدا، خداى بزرگ زردشت مىباشند ولى مخلوق بودن، آنان را از جرگه خدایان خارج نساخته، خود زردشت آنها را به لفظ «ایزد»، «یزدان»و«بغ» نامیده است. در عهد قدیم در میان ملل معمول چنان بود که اکثر خدایان منسوب به یکدیگر بودند و روابط پدر فرزندى وخانوادگى با یکدیگر داشتند و البته این امر مانع از آن نبود که همه مینوى و غیر جسمانى باشند و در ردیف خدایان قرار بگیرند، در کیش زردشت نیز همین مطلب جریان داشته است. (45) مؤلف کتاب «تاریخ اجتماعى ایران باستان» مىنویسد: «خدایان زردشت در اوستا به نام «بغ» و «ایزد» و «یزدان»نامیده شدهاند و از حیث عدد بیرون از حد و شما مىباشند و بعضى از آنان مانند «ایزد»و «ایو» خداوند هوا خود آفریده هستند. خدایان زردشت ازحیث توانایى متفاوت مىباشند و این خدایان را مىتوانیم به سه قسمت منقسم بداریم: اول:خدایانى که مقربتر از «ایزدان» دیگر به «اهورا مزدا» مىباشند و هر یک با یکى از صفات آهورا مزدا تطبیق مىکنند... و تعداد آنان با خود آهورا مزدا به هفت رسیده و به نام «امشاسپند» نامیده شدهاند. دوم: خدایانى هست که مانند خود آهورامزدا به نام «ایزد» و«بغ» و«یزدان» نامیده شدهاند و هر کدام با یکى از ستارگان مطابقت دارد. سوم: خدایانى هستند به نام «ایزد» و گاهى «بغ» و هر کدام با یکى از مجردات و یا یکى از عناصر طبیعت تطبیق شدهاند. شش «امشاسپند» در قسمت اول پس از خود آهورامزدا به شرح زیر است: 1. و هومنVohu-Manu به معنى منش پاک یا «بهمن امشاسپند»و از دو لفظ «وه یاوهو» به معنى به دینک «من یا مانو» به معنى من و ضمیر ترکیب یافته است. 2.اشاوهیشتاAsha-Vahishta یا اردیبهشت امشاسپند به معنى پاک و درست است .
3. کشتریاوریاKshutria-Vaira یا شهریور و امشاسپند به معنى سلطنت ایزدى است.
4. اسپنتا آرمیتىSpenta-Armati یا اسفندارمذامشاسپند، خداوند زمین به معنى وفا و صلح مقدس مىباشد، این خداوند در اوستا دختر آهورا مزدا شمرده شده است.
5. هرواتHarawat یا خرداد امشاسپند به معنى کامل و بىنقص.
6. امرتات یا امرداد امشاسپند به معنى جاودان و بىمرگ است.
لفظ «امشاسپند» ازسه واژه ترکیب یافته وجمعا به معناى «بىمرگ مقدس» مىباشد وازلحاظ اهمیت وشایستگى شخصیت مستقل وجداگانه پیدا کردهاند و در اوستا از جمله خدایانى هستند که همه وقت در هر زمان همراه خداوند بزرگ مسکن دارند.
قسمت دوم از خدایان زردشتبا یکى از ستارگان ویاموجودات آسمانى تطبیق شدهاند و اداره امور آدمیان در جنگ و پیکار با دیوان واهریمن افزونتر از امشاسپندان دخالت دارند مثلا «مهرایزد» خداوند روشنایى خورشید در اوستا گاهى به لفظ «ایزد» و «یزدان» وگاهى «بغ» به معنى خداوند خوانده شده است در مهر یشت فقره 140- 141 مىگوید: «من مىستایم مهر را صحفه 6 مهر مقدس، مهر دلیر آسمانى والاتر از همه ومهربان و بىزیان را که در مناطق بلند اقامت دارد و توانا و رزم آراست مهر داناتر از همه بغها را».
در فقره 98 همان یشت مىنویسد: «ما در برابر مهر خشمناک مقابله نمىکنیم و مهر تواناترین ایزدان و دلیرترین ایزدان، چالاکترین ایزدان، فیروزمندترین ایزدان در همه روى زمین تسلط دارد».
«جان ناس» دانشمند معروف، آنجا که ازخدایان متعدد زردشتیان یاد کرده مىنویسد: «شماره آنها را بیش از صدها و هزارها یاد کردهاند و همه داراى صفات ممتاز مىباشند که میراث آریانهاى دیرین است وبا خدایان مذکور در «ریک ودا» مشترکند از آن جمله «اوشا:Ushas » خداى مادینه سحرگاه و وایوVayu خداى باد است ولى مهمتر و با شکوهتر از همه، میتراMithra (خداى مهر) است که ظاهرا زردشت از آن یاد نکرده ولى عامه زردشتیان به او همچنان معتقد و دلبسته ماندهاند». (46)
غیر از آنهایى که جان ناس ذکر کرده استخدایان دیگرى نیز چون: اشا، خداى آتش خاشا تروا خداى معادن و احجار، ارمى تى خداى خاک، سافند ارمذ دختر هرمز خداى زمین «ارث»دختر دیگر وى، خداى ثروت آهوروتائى خداى آب، امرایات خداى نباتات ، ستاره ناهید خداى رودها اپم پنات خداوند آب وصدها خداى دیگر از این نوع در معابد زردشتیان با اهورا مزدا در خدایى شرکتیافتند و هر یک مقام بلندى را اشغال کردند و به عقیده زردشتیان بعضى از اینها به قدرى مقام بلندى دارند که آهورا مزدا به آنها پناه مىبرد. (47)
کریستن سن از دانشمندى به نام مسیوینبرگ نقل مىکند که: ماه زردشتیان سى روز داشته هر روز به نام خدایى بوده است در آخر فصل اول کتاب بوندهش نام این سى روز درج شده است. (48)
طبق نوشته کریستن سن، آتشکدههایى که در نقاط مختلف شناخته شده بود هر یک به خداى معینى اختصاص داشت. (49) به نوشته او،سال زردشتیان 12 ماه دارد که هر یک را نام یکى ازخدایان بزرگ نهادهاند و ترتیب آن از این قرار است:
1. فروردین(فروشها)، 2. اردوهیشت (اشادهیشتا)، 3. خودداذ(هوروتات)، 4. تیر (تیشتریا)، 5. امرداد(امرتات)، 6. شهریور(حشاتراویریا)، 7. مهر (میترا)، 8. آبهان(اناهیتا)، 9. آذر(اتر)، 10. دذو(اوهرمز دخالق)، 11. وهمن(وهومنه)، 12. اسپندارمد(اسپنتا ارمیتى). (50)
کریستن سن در جاى دیگر مىنویسد: از مطالعه روایاتى که از منابع مسیحى در دست است، قبل از هر چیز یک نکته جلب توجه مىکند و آن مقام فائقى است که خورشید در آیین مزدیسنى ساسانیان دارا بوده است. یزدگرد به این عبارت سوگند یاد مىکند: قسم به آفتاب، خداى بزرگ که از پرتو خویش جهان را منور و از حرارت خود جمیع کائنات را گرم کرده است. این پادشاه سه چهار بار سوگند آفتاب را تکرار کرده است.زردشتیان وقتى روحانیون مسیحیت را به ترک آیین خود وا داشتند شرط کردند که به جاى معبود سابق خود خورشید را بپرستند. (51)
وهمچنین در جاى دیگر مىنویسد: از اوستاى موجود استفاده مىشود که پرستش عناصر طبیعت در میان زردشتیان کاملا رایج و جدى بوده است در میان این عناصر آتش (آذر) خوشبختتر و علاوه بر جنبه الوهیت کم کم فرزند اهورا مزدا نیز شده است. (52)
اینها خدایان بىشمارى هستند که در جنگ و ستیز بر ضد اهریمن و دیوها با آهورا مزدا همکارى مىکنند در مقابل اینها اهریمن یا انگره مینو قرار دارد که مىتواند دیوان و عفریتان نامرئى یا موجودات زشت و پلید بیافریند این نیروى اهریمنى به وجود هزاران دیوها و شیطان که خود آفریده مىباشند افزایش مىیابد.
صحفه بنابر آنچه گذشت، معلوم شد که خدایان شایسته ستایش در اوستا به صدها و بلکه هزارها مىرسد و حتى به نام هر یک از خدایان زردشت «یشت» مخصوص در ستایش و نیایش هر کدام تنظیم یافته و اکثر جزوات اوستا مشتمل بر این صحفه 7 نیایشها و ستایشهاست. چنانکه شرق شناسان بزرگ اروپایى که اوستا را ترجمه کردهاند این آیین را مبتنى بر توحید ندانستهاند.
بنابراین ملاحظات و بسیارى از ملاحظات دیگر که فرصت تفصیلش در اینجا نیست، تعجب از کسانى است که زردشت را از دیدگاه اوستا موحدو یگانه پرست دانستهاند (53) با وجود این همه خدایانى که در دین زردشت قابل ستایش و نیایش مىباشد چگونه ممکن است کسى بگوید آیین زردشتبر مبناى توحید و یگانه پرستى استوار است؟ مسلما چنین عقیدهاى طبق مندرجات اوستا بىاساس است. وبا آنچه از اوستا و کتب دیگر زردشتى نقل شده، وفق نمىدهد، زیرا در کتاب زردشت وحتى در کتب زمان ساسانیان هیچ کجا اهورا مزدا به صفت واحد و یگانه توصیف نگشته و زردشت هیچ کجا قید نکرده است که :(به جز اهورا مزدا کسى شایسته ستایش نیست) بلکه بر عکس خدایان زیادى را قابل ستایش ونیایش معرفى نموده است. مثلا در یسناى یک فقره 34 اوستا چنین مىگوید: من نماز مىکنم به آهورامزدا و مهر پاک و جاویدان و به ستارهها آفریده اسپنتا مینو، به بیشتر ستاره درخشان و ارجمند به ماه حامل نژاد ستوران، به خورشید درخشان تیز اسب، به مهر، دارنده سرزمینها.
و همچنین در یشت 7و8 مىگوید: ما مىستاییم خورشید بىمرگ ما مىستاییم ستاره و ننه مزدا آفریده، ما مىستاییم آسمان خود آفریده را، ما مىستاییم آسمان خود آفریده را ما مىستاییم زمان بیکرانه را، ما مىستاییم باد نیکوکار پر برکت را و...
اینها شرک نیست، پس چیست؟بنابراین یکتاپرستى در آیین مزدیسنا به هیچ وجه متصور نیست مگر اینکه یک احتمال واهى و بىاساسى بدهیم که آخر الامر اهورا مزدا به یارى نیکان و پاکان، روزى بر اهریمن پیروز مىگردد و فرمانروایى مطلق عالم یکسره اهورا مزدا را مسلم مىشود. (54) ولى اگر مافوق همه نیرو و قواى طبیعت، دو ذات سرمدى یکى نیکوکار و دیگرى بدکار ملاحظه گردد و همه خدایان و موجودات نامرئى تحت نفوذ و سلطه این دو ذات واقع شوند در این صورت نیز «ثنویت» مجسم مىگردد.